سلام برامام حسین (علیه السلام ) وسلام براربعین
الهی من کمترینم تو بسیارمن هیچم تو بی شمار من لرزانم تواستوار سلام مهربانترین مرد زمان خواستم از درون بنویسم اما بغض گلو و فشار انگشتم وجوهری که همیشه رنگ رخساره برسپیدی کاغذ می پراند همه به یاری ام آمدند یکی شدیم واز صمیم قلب نوشتیم. وقتی هرزگاهی از کوچه دلواپسی تنهایی می گذرم ، همه از من وتنهایی و بی پناهیم می گویند دلم بی اندازه میشکند آنقدر شکستنش عمیق است که به بن بست نا امیدی میرسم . آنجا که دیگر کسی نیست تا تکیه گاهم باشد ، آنجا که قطرات اشک گونه های ترک خورده ام را نوازش می کنند، آنجا که باد هم صورتم را ملامت می کنددر همه این زمانها نمی دانم که به خدا نزدیکتر شده ام شاید هم کمی دور تر شده ام در این غوغای دلم ناگها ن برگذر کوچه اسمت را خواندم یادم آمد بی گمان کسی هست که ذکر نامش آرام دل است از عمق جان آهسته وبی صدا زیر لب زمزمه کردم السلام علیک یا اباعبدالله رفتم بر سر سجاده عشق نشستم گریستم واز ته دل آهی کشیدم واینچنین گفتم : آقای خوبم من همان تشنه لبی هستم که زمانی خسته آواره وبی پناه بودم وتو بودی که سیرابم کردی وپناهم دادی ، تو همانی که نوری که نوری که در قلبم افروختی که تمام وجودم را فرا گرفت ،تو همانی که کویت کوی لاله هاست کوی شیدایی یاس است ،کوی بی تابی فرشتگان است.آری تو حسینی که در دشت بلا صبرم در برابرش به زانو در امده بود حسین جان مولای مهربانم آقای دل شکسته بار دیگر حری پشیمانم که به سویت آمده ام منت بر سرم بگذار و به وسعت دل دریایی ات دل شکسته مرا مرهمی باش وقتی که دستم مثل پیاله ای که طلب آب می کند روبروی قبله بلند است و دلم با عزیز مهربان نجوا می کند ردش مکن با دلم کنار بیا چرا که این دل بارها با نام حسین شکسته است با دلم کنار بیا گرچه این دل بارها به دنیا و آمالش بسته شده با دلم کنار بیا گرچه این دل بارها خیانت کرده وجای امنی شده برای آنها که ارزشش نداشته آقای خوبم با دلم کنار بیا کنار بیا
(مریم حمیدی - پایه سوم)